برادرکشی
4 سال پیش

تهرانِ آلوده‌ی خودمان باشد، یا میدان خونین تحریر بغداد یا سنگفرش‌های شیک خیابان‌های پاریس، تفاوتی ندارد! هرجایی ‌که مردمی با کینه به یکدیگر نگاه کنند و با بغض به همدیگر حمله کنند، فاتحه‌ی آن کشور را باید خواند و به گورستانِ دسته‌جمعیِ خیابان‌هایش نگریست! خدا نیاورد روزی را که در ملتی برادرکشی باب شود و دست‌هایی که می‌تواند مرهم بشود، زخم بزند!
من زیاد بیمارستان و کلانتری رفته‌ام، متهم دیده‌ام، متهم شده‌ام، لباسم خونی شده، لباسی را خونی کرده‌ام، زیاد دیده‌ام ضجه‌زدن‌های مادری بالای سر پسرش را، گریه‌های عاشقی نگران در آغوش معشوقه‌اش را، آخرین بار محکم گرفتن دست‌های پسری توسط پدرش را، و نگاه‌های سردِ انسان‌ها به یکدیگر را! دنیا را مجالِ نامهربانی نیست خلق‌الله، ما را اگر قبول ندارید، بروید از قبرستان‌نشینان بپرسید که دغدغه‌ی‌شان چیست، که ملک‌الموت بالای سرشان که رسیده اول چه پرسیده؟ آن‌هایی که ما را پشتِ چهره‌های پوشیده‌ با چفیه و ماسک و کلاه‌ضدشورش دیدید! ما هم تمایلی نداریم که فشنگ‌های برونینگ را میان خشاب جا بیندازیم، و دستمان به کلاشینکف‌ باشد و گوشمان به فرمان آتش، و یا سپر و باتوم بگیریم رو به هم‌وطن‌هایمان! دستان ما باید رها باشد که دست‌گیرِ خانواده‌های محروم شهرمان بشود! نه مسلح باشد، نه دستبند بزند به دستِ کسی، راستش ما دوست داریم دستانمان قفلِ دستان دلبرمان بشود! و به فرزندانمان عشق را دیکته کند .. من میترسم از این روزهای دنیای آخرالزمان، از خشونت مردم در خیابان، از سکوت‌شان در مترو، از بی‌تفاوتیِ ما نسبت به آنچه بر ما میگذرد، من درد دارم از بی‌دردی‌مان! از آن‌که کسی جای خودش نباشد! که دست‌های ما بیراهه بروند پی زخم‌هایمان! آن‌ور آبی‌ها که به دلار وطن میفروشند و اینوری‌ها به بهای ریاست و خانه‌ی بالای شهر و ماشین آنچنانی و ارقام نجومی حساب‌هایشان، بیائید این وسط ما خودمان را قربانی نکنیم! ما از یک خاکیم و زیر یک سقف آسمان نفس میکشیم، خدایمان‌ یکی است خدا را شکر! مَخلص کلام که دنیا را مجالِ نامهربانی نیست خلق‌الله ..

سید مصطفی موسوی
میدان ولیعصر عج‌الله‌تعالی‌فرجه
۱۰ دی ماه ۹۸