امام الروئف
12 سال پیش

امسال توفیق نشد.راستش را بخواهی امسال قطار مشهد ایستگاهش شلوغ بود.دعا ها زیاد بود…،مردم نذرشان بیشتر شده،گرانی-نامردی-شلوغی همه و همه فکر ها را مشغول کرده…

ما در شلوغی ها گم شدیم.شاید آن نیتی که میگفتند ما نداشتیم.

دلمان هم انگار پاک نبود.غبار گرفته ای شاه خراسان،”اما جایی ندیدم بنویسند گنه کار نیاید!!”

آقا شاید دلمان تاریک باشد،شاید گناه مشغولمان کرده،شاید وقت توبه نداریم…شاید…شاید…شاید…

اما تو امام الرئوفی…

…………………………………………………………..

کنار سفره که بودیم حرف مشهد شـد

وزید بوی خراسان و ناگـهان رد شد

دوباره یـاد غریب آشـنا و شـوق حرم

و سیل اشک که پشت پلکها سد شد

و دخترم که به دل حسرت زیارت داشت

درست هم نظر مرتضـی و احمـد شد

دو سـال هست که تو قـول داده ای بابا

بـرای مـا که نـرفتیم واقعـآ بـد شد

تمام بودنـم آوار شـد و یـک لحظــه

زمان برای عبور از خـودش مردد شد

دو روز بـعد بلیـط و شـروع یک پروار

کبوترانـه دلـم بـی قـرار گنبـد شد

قطار تهران،مشهد درست ساعت هشت

و ایستگاه که سرشار بـوق ممتد شد

و چند ساعت دیـگر به صحـن آزادی

نگاه منتظرم گـرم رفـت و آمـد شد

……………………………………………………….

برای دریافت طرح بر روی آن کلیک کنید