انقلابی
4 سال پیش

قبل‌ترها جوان‌ها فقط سیاهی لشکر نبودند. کارهای مهمی میکردند. جلوی ظلم می‌ایستادند. هرکه پایش را از گلیمش درازتر میکرد خودش را با گلیمش جمع میکردند! مثل شاه را که با کاخ‌ها و گارد شاهنشاهی‌اش جمع کردند. مثل جیمی کارتر و نیروی دلتای ارتش ایالات متحده.
.
جوان‌ها لعن کردن‌هایشان برای آدم‌های تاریخ مصرف گذشته نبود. تاریخ را ورق زده بودند تا برسند به صدام یزید کافر. تا با او هم بجنگند.
دانشجوها آن روز پیرو خط امام بودند نه پیروی حزب باد. نه سنگ فرسوده‌ی اصولگرایی به سینه میزدند نه تیشه‌ی اصلاح‌طلبی بر ریشه‌ی مملکت.
قرعه‌ی انقلاب به دست جوان‌ها افتاد. جنگ را این‌ها به فتح رساندند. اما بعد صندلی‌ها که خالی شد هرچه پیرمرد ترسو بود آمد به کرسی مسئولیت. اقتصاد را با این‌ها باختیم. عدالتمان با این‌ها خدشه دار شد.. حتی امنیت‌مان را مدیون جوان‌های آن زمان و مدافعان حرم و وطن امروزیم..
.
پسرها خطر میکردند. اهل فقط عکس گرفتن و آقاجون‌بازی و ادای مدافع حرم درآوردن نبودند! خمینی کبیر و بعدها خلف صالحش، دست و پنجه نرم‌کردن با قلدرهای دنیا را خوب یادشان داده بود. دخترها به جز آموزش بستن روسری و هفت‌قلم‌آرایش‌کردن و فشن‌شوی حجاب، کارهای دیگری بلد بودند! مشت‌هایشان را گره میکردند و دوشادوش مردان انقلاب. زن‌ها مرد تربیت میکردند. شهید میساختند. تا میدان خالی از مبارز نماند. اسلحه بدست میگرفتند اما میدانستند در این خاک آن‌قدر جان‌فدایی تربیت شده‌، آنقدر محرم باغیرت به جز معشوقه‌شان دارند که هیچگاه دستشان به ماشه نخواهد برود..
.
.
سید مصطفی موسوی
سیزده آبان ۹۹