بسم الله الرحمن الرحیم
همیشه از درباره خودم گفتن و شنیدن بدم میومده اما بالاجبار اینجا باید بنویسم. برخلاف خیلیها در خانوادهای انقلابی چشم به جهان نگشودم. دور و اطرافم همه ریش و چادر نبوده. مذهبی شدنم و مسجد رفتنم خیلی اتفاقی بود! بزرگ شدهی تهرانم و چندسالی اهواز زندگی کردم و بعد هم دوباره برگشتم به خیابونهای انقلاب و آزادی پایتخت. دبیرستان تجربی خوندم و کنکور هنر دادم و دانشگاه هنر اصفهان قبول شدم اما قضای روزگار من رو به وادی طلبگی برد! بین دوراهی حوزه و دانشگاه حوزه رو انتخاب کردم و صدبار دیگه هم اگر باز برگردم به اون دوره حسب تکلیف و وظیفهای که دارم و شناختی که از خودم و استعدادهام پیدا کردم باز حوزه رو انتخاب میکنم. زندگی طلبگی سختیها و شیرینیهای زیادی داره که باعث شده با عقل و منطق انتخابش کنم و با دلم ادامهش بدم. گرافیک رو از سال هشتاد و هشت شروع کردم و نوشتن رو هم دو سه سالی میشه انجام میدم. نه گرافیستم نه نویسنده و نه عکاس و هیچکدوم از اینها. که هر عنوانی غیر از طلبه رو برای خودم نمیپسندم. هرچند که همه این عناوین تا قبر و روی سنگ قبر کاربرد داره و اون دنیا میشیم فلان ابن فلان. تو یه حادثه رانندگی مرگ رو به خودم نزدیک دیدم! خیلی نزدیک! از اون موقع به بعد فهمیدم باید کاری کنم که بمونه! حرفی بزنم که تو گوش ها بمونه! راهی رو باز کنم که رهرو داشته باشه! خلاصه که اگه یه روزی رفتم باز بمونم! از اون موقع به بعد همه سعی و تلاشم این بود که به درد بخورم. طلبه باشم واقعا! و فرای اون، آدم بودن رو تجربه کنم. آدم بودن و آدم ساختن ان شاالله.. الهی که اگه روزی رفتیم جز خوبی ازمون نمونده باشه.
این سایت هم با هدف انتشار مطالب حقیر برای استفادهی بهتر مخاطبین عزیز راه اندازی شده. امید که مورد قبول حضرتش باشد