رسم پروانگی
4 سال پیش

« ندیده ها عاشق ترند » گویی ربِ عالَمِ وجود، بنای خلقت را بر عدمِ شهود گذاشته است، که در این دنیا چشم های مخلوقی که خالق ندیده انگاری اجر و ثوابی بدون حساب دارد و هستی همه اش بر همین منوال است. ما مثال از این معجزه زیاد دیده ایم، و تو گویی اینها را از اولِ ابد تجربه کرده ایم و به همین چشم های نادیده، دیده ایم. صدر اسلام را تصور کن، مومنانی که خدای خویش ندیده اند، علی و خدیجه را که تنها به ندایِ پیامبری که او هم تنها صدایی در کوهی شنیده بود ایمان آورده اند، و به سربازانی دلیر و با عزمی راسخ در سپاه اسلام فکر کن که با وعده ی بهشتِ ندیده شمشیر میزدند. « ندیده ها عاشق ترند » بوی بهشت، از جانبِ اویسِ پیامبر ندیده می‌وزد و دلهای عاشقانِ مسلمانِ بعد از نبی اکرم در همه ی این تاریخِ هجری غریب، تنها به ایمانِ صحابه ی واقعی و خلیفه‌ی برحقِ پیامبر می‌تپد، توابین هم از همین طیف اند، بیشترشان دربند زندان بودند که حسین راهی کربلا شد، دستشان بسته بود.  سر لیلای عشق که به نیزه ها رفت این ها مجنون وار به طرف دریای خون کشیده شدند، و ناحق نیست اگر بگوئیم توابین هم اباعبدالله ندیده، شهیدِ حسین بن علی شدند! زمان گذشت و تاریخ ورق خورد تا نوبت این بار به مردانی از تبارِ سلمان فارسی رسید، ایرانیانی که شهره عام و خاص بودند! قدم‌هایشان را دویدند، آمدند که میان تاریخ، دور این تنها شمعِ دنیا، پروانگی کنند، محکم بایستند و قد علم کنند برابرِ طاغوت دنیا! سربازان خمینی مشت های گره کرده خود را برای خون بالا برده بودند « ندیده ها عاشق تر اند » سربازان نسل چهارم انقلاب که خمینی ندیده اند، میدان ژاله شعار نداده اند، ساواک شکنجه شان نکرده، هیچکدامشان پشت سر طالقانی نماز نخوانده اند، بوی بهشتی به مشامشان نخورده، جنگ نرفته اند، آهنگران برایشان نخوانده، خون نداده اند، شهید ندیده اند، شاهد نبوده اند اما شعارهای چهل سال پیش را سر دست گرفته اند، سربازانی که خمینی ندیده برایش می‌جنگند، مسلمانانی که در دنیای سیاه آخرالزمان به پیامبری ندیده ایمان دارند و خدایی نادیده را پرستش میکنند، عجب از این شیدایی که ما نه خدا دیده ایم، نه پیامبرش را، نه امام را، نه شهدا را…چه زیباست رسم پروانگی، ما که شمعی ندیدیم و گرد آن سوختیم..

 

سید مصطفی موسوی

بیست و هفتِ صَفر هزار و چهارصدُ سیُ نه
ایستگاه متروی شهید نواب صفوی