دیر بجنبی حسرتها آتشت خواهند زد، میگفتند و باور نمیکردیم! ما که از دنیا چیزی نخواسته بودیم الا آنکه
دلخوشیهای قلیل را بر عبد ضعیف ببخشد و رحم کند در دو جهان خدای لطیف! کار دنیا را میبینی؟!
مردم آرزویشان آن است که با پرواز فِرست کِلس بروند
آن سر اروپا و هتل پنج ستاره اقامت داشته باشند، در بهترین رستوران گوشت استیک بخورند و لذت ببرند..
ما دیوانهها اما دلمان تنگ شده آن پیرمرد قد خمیدهی عرب کنار طریق بایستد و داد بزند ” مای بارد ” یا از فرط خستگی مسیر
بنشینی روی آن مبلهای زهوار در رفتهی جلوی خانهها بعد جوانی به زور دستت را بگیرد
و ” هلبیکم هلبیکم ” گویان ببردت خانهشان و بعد انگار که خیبر را فتح کرده باشد تو را به بزرگ عشیره
نشان بدهد و او لبخند بنشیند به صورتش و دست به چشمانش بگذارد
که یعنی ” رواق منظر چشم من آشیانه توست، کرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست ” بعد هرچه داشتند و نداشتند خرج زائر حسین (علیهالسلام) میکردند..
یا دلمان ضعف کند برای آن دختر بچههایی که وسط مسیر میایستادند و آن عطرهای کوچک را میگرفتند و معصومانه نگاهت میکردند
تا معطر کنند به عطر محبتشان تو را.. من روی سر همهشان دست میکشیدم،
برای من همهی آن دخترکان معصوم رقیه بودند، دور از چشم محارمشان با صدای آهسته
با لهجه عراقی قربان صدقهشان میرفتم و وقتی صورتشان از خجالت سرخ میشد
و ریز ریز میخندیدند، اشکهایم باران میشد و بعد روضه میگرفت..
ما دلمان تنگ شده که جان بکنیم برای رساندن حرفمان به برادران ایمانیمان، به خادمان حسین،
و بعد هر آنجا که کلمات به سختی ادا میشد
سخت به آغوش میگرفتیمشان و هرچه حرف بود با چشمها ادا میکردیم..
حالا که همه خاطراتتان مرور شد
چشمهایتان را ببندید و
روی پل مشرف به حرم بایستید و
سلام بدهید
السلام علیک یا اباعبدالله
به تو از دور سلام..
هلبیکم!
زیارت قبول زایر!
سید مصطفی موسوی
میدان ولیعصر عجاللهتعالیفرجه، اربعین ۱۴۴۲