داستان کربلا

ای بسیجی، نـی نــــواز نـاز مـــن   نـی نــواز از هــر پــی آواز مــــن کاش می شدغصّه را پی می زدی   با تفنگت یک کمی نی می زدی کاش می شدچندشب ها این قلم     بـا پیاده جبهـه را مـی زدی قــدم جوهر از خــون شهیدان می گـرفت      یــادگـاری بهر درمــان مـی گـرفت چند سالی ما همه […]

ادامه مطلب
دفاع مقدس

صدای آهنگهای غیر مجاز آن قدر بلند است که فریادهای حاج همت  در پیچ و تاب اروند  جا می ماند و به گوش نمی رسد. صدای قهقه ساعت خوشی ها و لبخند سومی ها ناله های روایت فتحی ها را خفه می کند. غیرت یک شب بی هوا از جیب بعضی مردها می افتد توی […]

ادامه مطلب