چه شبها که خیابانِ انقلاب را قدم زدهام بیآنکه حتی نگاهم به نگاهِ مردان و زنانِ عبوری بیفتد! راستش را بخواهی میترسم از آنکه مردی را دست در دستِ معشوقهاش ببینم، از آنکه جوانی را ، عاشقی را ، دلّبری را ، کسی را ببینم که به آغوش کشیده کَس دیگرش را، یا ببینم غرق […]