برای دریافت طرح در اندازه اصلی با ذکر صلوات روی عکس زیر کلیک کنید.
محمدعلی رجایی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. پدر او عبدالصمد نام داشت و از کسبه و بازرگانان قدیم قزوین و تهران بودند و چهار سال پس از تولدش در ۱۹۳۷ (۱۳۱۶) درگذشت. محمدعلی از این به بعد با مادر و برادرش زندگی میکرد.
او تحصیلات ابتدایی را در قزوین تمام کرد و در ۱۳ سالگی به تهران رفت و از روی خودساختگی که در شخصیت او بود به کار و فروشندگی که در آن دوران بسیار مرسوم بود در نزدیکی محل کار برادر در جنوب شهر مشغول شد و بر خلاف دیدگاه عوام هیچگاه در فقر و تنگدستی زندگی نکرد. در ۱۷ سالگی به آموزشگاه گروهبانی نیروی هوایی رفت و در حین تحصیل با احزاب و گروههای سیاسی مخالف شاه (همچون فداییان اسلام) آشنا شد و در جلسات سید محمود طالقانی شرکت میکرد. او در این دوران از طرفداران محمود طالقانی بود و در ضمن حضور در ارتش، مخفیانه با فداییان اسلام فعالیت میکرد.
رجایی پس از ماجراهایی از ارتش بیرون آمد و یک سال در شهرستان بیجار به معلمی پرداخت و سپس در سال ۱۳۳۵ برای ادامهٔ تحصیل به دانشسرای عالی رفت و در ۱۳۳۸ از آنجا فارغالتحصیل شد. وی با انجمنهای اسلامی دانشجویان هم همکاری داشت. در ۱۳۳۸(۱۹۵۹) پس از اتمام تحصیل در دوره کارشناسی ارشد آمار به قزوین بازگشت و در جریان فعالیتهای سیاسی و پخش اعلامیه دستگیر شد و ۵۰ روز را در زندان گذراند. رجائی با عضویت در نهضت آزادی ایران به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و در سال ۱۳۵۱ با تشکیل سازمان مجاهدین خلق بااین سازمان همکاری نمود و به دلیل این همکاری ۱۳۵۳(۱۹۷۴) رژیم شاه وی را دستگیر کرد و بدین سبب، چهار سال را در زندان گذراند و مورد شدیترین شکنجههای ساواک قرار گرفت. قراردادن او در قفس طوطی و کشیدن ناخنهای پا تنها بخش کوچکی از زندگی رجایی بعنوان با سابقه ترین زندانی سیاسی زمان خود است که ساواک به جهت افشای نام و محل همرزمانش بر او وارد مینمود و او هیچ وقت بر خلاف اکثر زندانیان سیاسی که به سرعت پس از دستگیری و همکاری آزاد میشدند آزاد نشد.
او چند ماه قبل از انقلاب ۵۷ از زندان آزاد شد. هنگام آمدن روحالله خمینی به ایران در کمیتهٔ استقبال مردمی از وی شرکت داشت. او مخالف ترورهای بازماندگان دوره پهلوی بود و رفعت اسلامی و عدالت اجتماعی را بعنوان یک روشنفکر دینی همیشه در رفتار و افکار او به روشنی مشاهده میشد و از همین رو مخالفینی از افراد مذهی تندرو در داخل حکومت داشت . پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، او سمتهای مختلفی را به عهده گرفت. رجائی پس از انقلاب به همراه مهندس عزت الله سحابی و ۱۱ نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی ایران به دلیل تفاوت دیدگاههایشان با مهندس بازرگان و اعتقاد به برتر دانستن عدالت اجتماعی بر آزادی و دموکراسی، از نهضت آزادی استعفا دادند و بر خلاف تفاوت اندک دیدگاههای حزبی و مدیریتی با این همه از مهندس بازرگان بعنوان استاد مورد احترام خود یاد میبرد . در ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) به وزارت آموزش و پرورش رسید، در ۱۳۵۸(۱۹۸۰) به نمایندگی مجلس رسید و در همان سال در کابینهٔ بنی صدر، به عنوان دومین نخستوزیر جمهوری اسلامی پس از بازرگان شرکت داشت. او در دورهای از ۱۱ مارس ۱۹۸۱ تا ۱۵ اوت ۱۹۸۱ ضمن نخستوزیری، وزارت امور خارجه را نیز به عهده داشت. او از طرفداران و مجریان انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران بود. پس از برکناری بنی صدر او مدت کوتاهی دومین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران بود. در این دوره محمدجواد باهنر نخست وزیر او بود.
رجایی در ضمن سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نمایندگی از جمهوری اسلامی، با نشان دادن جاهای شکنجه روی پاهایش (از زندانهای زمان شاه) توجه بسیاری را به خود جلب کرد و خود همیشه مخالف هرگونه خشونت دولتی بود و اعدامهای آن زمان بود و اسلام را دین صلح و دوستی و عدالت و احترام معرفی کرد و حق آزادی بیان را برای همه موافقین و مخالفین به واقع قائل میشد و از و از همین رو مخالفینی در درون نظام داشت.
رجایی مخالف هر گونه تحجر و تندروی بود ونقل است در یک جلسه اداری به فردی که در سر کار اداری تسبیح به دست داشت و اهل تظاهر بود تذکر داد و گفت: عزیزان یا به عبادتتان برسید یا به کار مردم که خود عبادت است هردو با هم نمیشود، مسلمانی به ریش نیست به ریشهاست .
رجایی بعنوان محبوب ترین رئیس جمهور ایران در ۸ شهریور ۱۳۶۰ خورشیدی بعد از اینکه کمتر از یک ماه رئیس جمهور بود به همراه محمدجواد باهنر در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ در محل نخست وزیری ترور شد و مراسم خاکسپاری با شرکت بی سابقه مردم برگزار و جزو موارد نادر در تاریخ ایران محسوب میشود. از مسعود کشمیری دبیر شورای امنیت در سال ۶۰ بعنوان مسبب این ترور یاد میشود و در ابتدا اعلام میشود او نیز در انفجار شهید شده و پس از لو رفتن جعلی بودن جسد و جنازه اش سپس خود او بعنوان متهم ردیف اول معرفی میشود و اعلام میشود که از کشور گریخته که هیچ گاه دستگیر نمیشود و پروژه جسدسازی برای کشمیری و تلاش برای شهید جلوه دادنش بی نتیجه میماند . تا امروز هیچ سازمان یا حزب و فردی به شکل رسمی مسئولیت این ترور را بر عهده نگرفتهاست . شاید به جهت مقبولیت و محبوبیت بالای رجایی در بین همه اقشار و احزاب . گروهها و افراد تحصیلکرده تا مردم عادی و نحوه زندگی او و همین محبوبیت این سئوال را در میان اقشار جامعه آن روز بر انگیخت که چه فرد یا افرادی از این ترور سود بیشتری میبرند؟ روش اجرا و نحوه قرار گیری بمب در داخل نخست وزیری که تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و حفاظتی قرار دارد بر پیچیدگی آن واقعه افزودهاست. بی شک از این ترور بعنوان پیچیده ترین ترور سران در جمهوری اسلامی ایران یاد میشود، که در جریان بررسی پرونده این انفجار تمامی افرادی که برای پیگیری این پرونده انتخاب شدند همگی به شکلی عجیب ترور شدند. شهید آیت الله قدوسی, شهید آیت الله ربانی املشی و شهید اسدالله لاجوردی سه نفری هستند که از طرف امام خمینی (ره) برای پیگیری این پرونده انتخاب شدند، اما در ادامه همگی به شهادت رسیدند تا اسرار و حقایق این ترور که در حساس ترین روزهای حکومت ایران رخ داد همچنان در هاله ایی از ابهام باقی بماند . پس از او با برگزاری انتخابات مجدد (انتخابات ریاست جمهوری دورهٔ سوم) سید علی خامنهای به ریاست جمهوری برگزیده شد.