مقتل امام‌ حسین علیه السلام
4 سال پیش

 

 این کتاب حوادث زندگی امام‌حسین (ع) و اولاد و اصحابش را از زمان مرگ معاویه و آغاز حکومت یزیدبن‌معاویه تا شهادت آن حضرت (ع) و همچنین ماجراهای پس از شهادت آن حضرت (ع) را بررسی می‌کند.

بخشی از کتاب را می‌خوانید:

طبری نقل می‌کند که حسین (ع) مدّت زیادی در قتلگاه خود باقی ماند و هرگاه یکی از افراد دشمن به او نزدیک می‌شد، خیلی زود دور می‌شد و دوست نداشت که عهده‌دارِ قتلِ او شود و گناه عظیمش را به دوش بکشد، تا آنکه مردی به‌نامِ مالک‌بن‌نسیر، نزد او آمد و با شمشیر بر فرق آن حضرت (ع) کوبید و شمشیر کلاه را درید و به سر رسید و سر و کلاه را پر از خون کرد.

حسین (ع) به او گفت: «با این کارت نه بخوری و نه بیاشامی! و خداوند با ظالمان محشورت کند.»

راوی نقل می‌کند که امام (ع) آن کلاه را انداخت و کلاه دیگری طلب کرد و بر سر نهاد؛ و در حالی که به‌شدّت ضعیف و ناتوان شده بود، عمامه و دستار را روی آن گذاشت. آن مرد نیز نزدیک شد و آن کلاه را که از حریر بود، برداشت؛ و چون پس از واقعه‌ی کربلا نزد همسرش امّ‌عبدالله رفت و به شستن خون از آن کلاه پرداخت، همسرش به او گفت: «کلاه غارت شده‌ی پسر دختر پیامبر را وارد خانه‌ی من می‌کنی؟! از خانه‌ی من خارجش کن!» و همراهانش ذکر کرده‌اند که او همیشه تا زمان مرگش فقیری بدبخت بود.