خدای شیشه‌ی مشروب

بارها شده بخواهید خاطره‌ای را پاک کنید. مثلا با کسی رابطه‌ای ساخته بودید، نامزدی بوده است مثلا یا معشوقی پنهانی، که گفته میخواهد تا آخرش بماند و عیان کند به جهان رخِ یار، و هنوز اولِ آخرش هم نرسیده دور زده و رفته است. یا دوستی با شما عقد اخوت بسته که همیشه به یاد هم باشید، سیاحت رفتید یادش باشید، زیارت رفتید دعاگویش باشید و شما حالا بعد از چندسال حتی اسمش را هم به خاطر نمی‌آورید! یا اصلا این‌ها نه، به هر دلیلی از آدم‌ها زخمی داشته‌اید؛ زخمی کاری! روزها و شب‌های سختی را گذرانده‌اید و شبی دیگر گفته‌اید بس است…

ادامه مطلب
زنده‌ای؟

دوستت دارم، ای کاش میشد این را به زبان نیارم، کاش میتوانستی ببینی دوستت دارمِ من را! شاید کسی بیشتر از من دوستت داشت، اما من که نمیشود؟ میشود؟ مثل من، جای من، کسی دوستت خواهد داشت؟ آن گونه که من حواسم به تار زلف…

ادامه مطلب